آیینه دل چو شود صافی و پاک نقشها بینی برون از آب و خاک
هم ببینی نقش و هم نقاش را فرش دولت را و هم فراش را
آیا تا کنون به این نکته اندیشیدهاید که درک انسان از واقعیتها و پدیدههای جهان هستی با ماهیت وجودی و حقیقی آن کاملاً متفاوت است؟ موجودات مختلف درک متفاوتی از واقعیتها و پدیده ها دارند. پدیدهای را که شما میبینید توسط دیگری متفاوت انگاشته میشود. رنگها، بوها، صداها، طعمها، لمسها و حسها برای همه موجودات یکسان نیست. چیزی که برای ما زیباست ممکن است برای دیگری زیبا نباشد. جهان یک انسان و جهان یک ماهی و جهان یک پرنده و یا یک کرم خاکی بسیار متفاوت است. ولی واقعاً حقیقت کدام است؟ کدام یک حقیقت را میبینند و منظره و شکل و رنگ اصلی آن چیست؟
تو پنداری جهانی غیر از این نیست زمین و آسمانی غیر از این نیست
همان کرمیکه در پیله نهان است زمین و آسمان او همان است
جهانی که ما آن را درک میکنیم به وسعت احساسات ماست و هر موجودی به میزان حس و درک خود جهان را میبیند. بنابراین به تعداد موجودات کره خاکی، جهان وجود دارد و برای هر جهانی خدائی وجود دارد. خدائی که در ذهنیت هر موجود وجود دارد و با خدای دیگری فرق دارد و مشابه خدای دیگری نیست.
انسانها ادراکهای حسی (پنج حس) خود را حقیقت میپندارند وتعمقی فعال در مورد ورای قلمرو حسی خود(عالم معنا) ندارند. اگر چه احساسات ورای این قلمرو همواره به اشکال مرموز در خواب و بیداری با آنها هست و هر انسانی گرایش و میل باطنی و پنهان خاصی برای آن دارد.
دنیای باطن و حقیقت هستی را هرگز با حواس ظاهری نمیتوان شناخت. عظمت و لذت های ویژه دنیای درون در ظرفیت حواس ظاهری نیست و برای آن نامأنوس است.
برای درک و کشف و ارتباط با حقیقت هستی و ویژگیهای باطنی باید از قلمرو و زندان حس و ذهن فراتر رفت و مرزهای آن را در نوردید. کائنات در وجود انسان غیر از حواس ظاهری حس دیگری به نام حس باطنی قرار دادهاست. با این حس صور جزئیات محسوس ترسیم میگردد و حواس ظاهری ما (پنج حس) صرفاً حکم رابط حس باطنی را دارند. با حس باطنی (حس عاری از محدودیت مادی) صرفاً میتوان ویژگیهای دنیای باطنی یا معنائی و حقیقت هستی را درک نمود و از حیطه مجازها گذشت. حس باطن با اسرار پیچیده و غیر ملموس جهان هستی در ارتباط است. درک دنیای باطنی فهم هویت حقیقی خود است که همچون یک راز همراه همه انسانهاست و انسان تمایل غریبی برای رمز گشائی آن دارد.
حس باطنی زمانی راه برای نیل به فیض الهی و درک ماهیت هستی پیدا میکند که انسان وقوف عمیقی به هستی فنا پذیر و مجازی بودن جهان مادی پیدا نموده خاطر خویش را از اسارتهای نقشها و اشتغالات پراکنده ذهنی و علائق مادی رها نماید.
آگاهی مطلق بهکمک حواس رها شده از پوشیدگی میسر است. حسهای ما وقتی از محدودیتهای بدنی برهنه شدند و از ابزار تن فرا رفتند منفرد گردیده میتوانند شاهد ماهیت وجودی خود در ورای حس ظاهر گردند و در وادی عالم معنا خود را بیابند و سیر کنند. عالمیکه در آن همه چیز یکی و واحد است و انسان با روح عالم هستی یکی شدهاست.
دیدن روح انسانی، یافتن همان هویت واقعی ماست که تابشی از جمال حق است و زیبائی و لذت وصف ناپذیر آن را در شعر عرفا باید یافت.
در بیان ناید جمال حال او هر دو عالم چیست؟ عکس خال او
دکتر ساعد احمدی