“تمرکز” همان احساس جذب شدن در یک کتاب خوب یا لذت بردن از یک مکالمه جالب و دوست داشتنی با یک دوست است.
تمرکز، ما را برای دقت کامل در مدرسه قدرت فهم و به خاطر سپردن اطلاعات آماده می کند. اجازه می دهد که به مردم اطرافمان بپیوندیم، جلب و جذب آنها شویم و این امر به استحکام روابط مان کمک می کند.
همان طور که اشعه خورشید ضمن عبور از یک ذره بین در یک نقطه به هم می پیوندند، افکار پراکنده ما نیز با پیوستن به هم، به ابزاری نیرومند بدل می شوند.
رؤیاهای شیرین
می گویند خانه همان جایی است که قلب هست. یکی از مهمترین چیزهایی که می تواند به آرامش ذهنی و خشنودی درونی کودکان منجر شود، امنیتی است که در فضای شاد خانه هست و رؤیاهای شیرین را می سازد.
هنگامی که کودک خسته از درس یا بازی است و انرژی او در سطح پایینی قرار دارد می توانید با ایجاد فرصتی برای سکوت و رفتن به عالم تخیل، انرژی از دست رفته اش را به او بازگردانید:
– یک اتاق آرام انتخاب کنید. نور آن را کم کنید. زیراندازی نرم و یک کوسن به او بدهید.
– موسیقی ملایم (ترجیحاً با صدای طبیعت) برایش پخش کنید.
– از او بخواهید به پشت بخوابد و احساس سنگینی واقعی کند. تمام بدنش را شل و رها کند. احساس کند مثل بستنی در حال آب شدن، به زمین فرو می رود.
– از او بخواهید به دم و بازدم و صدای قلبش توجه کند. به او بگویید تصور کند که شکم او مانند امواج آرام دریا بالا و پایین می رود و قایق کوچکی روی آن در حرکت است.
– از او بخواهید جمله “پاهای من در آرامش است” و سپس همه اندامهای بدن را (تا سر) با شما تکرار کند.
به او بگویید که چه خوب از عهده کار برآمده و این توانایی یک موهبت خداوندی است.
– حالا او را به یک سفر رؤیایی ببرید. او می تواند با پرواز زیراندازش به جنگلهای انبوه و معتدل برود یا از میان ابرها عبور کند و سوار بر رنگین کمان شود. او می تواند سوار بر اسب بالدار به ساحل دریایی آرام رفته و ماسه های طلایی آن را زیر پاهایش احساس کند یا با دلفینهایی که او را صدا می زنند، بازی کند. با کلامی ساده، زمینه ای را ترسیم کنید و سپس به او فرصت بدهید تا جستجوگر رؤیای خود باشد.
– هنگامی که او در آرامش و رهایی قرار گرفت، از او بخواهید این جمله را با شما تکرار کند: “من احساس آزادی و شادی می کنم”. سپس بعد از چند لحظه او را به آرامی به دنیای واقعی برگردانید. از او بخواهید دستها و پاهایش را تکان دهد. با کشش طولی بدن، خمیازه بکشد و چشمهایش را باز کند. حالا از او در باره سفر رؤیایی اش بپرسید تا شما را در آن شریک کند.
