تاریخچه یوگا
یوگا به عنوان یکی از قدیمیترین و کاملترین سیستمهای تمرین بدنی و روانی در جهان، به هزاران سال قبل از میلاد بازمیگردد. یوگا در اصل یک فلسفه و روش زندگی است که در هند توسعه یافته است و به منظور تعادل بخشیدن به بدن، ذهن و روح استفاده میشود. این عملکرد چند بُعدی یوگا، آن را از دیگر سیستمهای تمرین جسمانی متمایز میکند.
با توجه به کتابهای قدیمی هندوئیست، تاریخچه یوگا به حدود پانچا هزار سال پیش بازمیگردد. اصول و فلسفه یوگا در نظام زندگی هندوئیستها جای دارد و در متون قدیمی هندوئیست مانند “ورده”، “براهمان” و “باغاوات گیتا” ذکر شده است. این متون حاوی توصیفات و دستورالعملهای مربوط به تمرینات بدنی، تنفس، مدیتیشن و فلسفه یوگا هستند.
با گذشت زمان، یوگا به عنوان یک روش تمرین بدنی و روانی در جامعه هندوئیستها رشد کرد. در قرون وسطایی، نظامهای مختلف یوگا شکل گرفت و تکامل یافت. از جمله این نظامها میتوان به “هاتا یوگا”، “کارما یوگا”، “بَکتی یوگا” و “جنان یوگا” اشاره کرد. هر کدام از این نظامها دارای روشهای خاص خود بوده و برای دستیابی به تعادل بین بدن و ذهن استفاده میشدهاند.
در قرن نوزدهم، با آمدن سفرهای غربی به هند، علاقه به یوگا در جامعههای غربی نیز افزایش یافت. اولین کتاب در مورد یوگا به زبان انگلیسی توسط “رالف والدو امرسون”، فیلسوف و شاعر آمریکایی، نوشته شد. در دهه ۱۹۶۰، با حضور گروههای هندوئیست در غرب، علاقه به یوگا در جامعههای غربی به شدت رو به افزایش بود.
در دهه ۱۹۸۰، یوگا به عنوان یک روش تمرین بدنی و روانی در سطح جهان شناخته شد و محبوبیت بسیاری پیدا کرد. امروزه، مؤسسات و استودیوهای یوگا در سراسر جهان فعال هستند و مردم از تمام قارهها به یوگا علاقهمند هستند. همچنین، تأثیرات یوگا بر سلامت جسم و ذهن تحت تأثیر تحقیقات علمی قرار گرفته و به عنوان یک روش تمرینی موثر شناخته شده است.
در نتیجه، تاریخچه یوگا به عنوان یک سیستم تمرین بدنی و روانی قدیمی و کامل، به هزاران سال قبل از میلاد بازمیگردد و در طول زمان تکامل یافته است. امروزه، یوگا به عنوان یک روش تمرین بدنی و روانی جهانی شناخته شده است و مورد توجه بسیاری از افراد قرار دارد.
بهاگواد گیتا
بهاگواد گیتا (نغمه قدسی) معروف ترین و محبوب ترین تمام متون یوگا نشئت گرفته از ادبیات عرفانی مکاشفه ای اوپانیشادهاست. هیچ کس به یقین نمی داند قدمت این متن به چه زمانی باز می گردد – به احتمال زیاد می توان آن را مربوط به سده سوم پیش از میلاد مسیح دانست – اما این را می دانیم که قابل فهم ترین توصیف از یوگای زمان خود را در اختیار قرار می دهد.
گیتا که بعدتر به مجموعه مهاباراتا داستان حماسی معروف هند الحاق یافت آموزه های اخلاقی و دانش سینه به سینه عرفانی را آن چنان که کریشنا در مسیر زندگی به شاگرد خود آرجونا تعلیم داده بود با یکدیگر مأنوس ساخت. گیتا برای رسیدن به رهایی دیدگاهی مبتنی بر سه شاخه را تبلیغ نمود:
کارمایوگا یا مسیر وقف، جنانایوگا یا مسیر خرد و دانش و بهاکتی یوگا یا مسیر عبادت عاشقانه. جانانایوگا در بهاگواد گیتا بیش از آنچه در اوپانیشادها آمده بود معنای مراقبه یا مسیر خرد به خود گرفت. یوگی با در پیش گرفتن این مسیر تلاش می کند میان آنچه واقعی است و آنچه غیرواقعی است تمایز ایجاد کند تا بتواند هویت را از غیرهویت جدا سازد.
کارمایوگا در گیتا همچنان مسیر یوگای عمل باقی ماند و کریشنا آن را سوادارمای آرجونا یعنی وظیفه اش نامید. وظیفه آرجونا یا دارمای او به عنوان جنگاور نبرد علیه نیروهای شر است و تفاوتی نمی کند این نیروها چه باشند. حال اگر تصمیم او بر نجنگیدن باشد آیا می تواند به جای جنگیدن سلاح هایش را بر سر بازار به معامله بگذارد؟ کریشنا می گوید او نمی تواند چنین کاری بکند. آرجونا از طبقه بازرگانان نیست و حق ندارد به انجام وظایف شخص دیگری مشغول شود.
در حقیقت حتی اگر وظیفه خود را بد هم انجام دهیم از اینکه وظیفه دیگری را به خوبی انجام دهیم، برایمان توشه کارمای بهتری فراهم می آورد. اما اگر آرجونا بداند نبردی که در آن وارد شده اشتباه است چه؟ کریشنا می گوید نتیجه نبرد هرچه که باشد وظیفه آرجونا این است که بجنگد و تفاوتی نمی کند این نبرد با چه چیز باشد. او باید به آنچه گیتا، بودهی یوگا نامیده عمل کند. تعالیم بودهی یوگا که آمیزه بهاگواد گیتا از اصول کارمایوگا و جانانایوگاست بیانگر آن بود که یوگی هرگز نباید به نتیجه اعمالش وابسته باشد.
آنچه اهمیت داشت این نبود که آرجونا در نبرد برنده می شود یا بازنده. مهم تنها این بود که سوادارمای خود را به انجام برساند و سپس ثمره اعمالش را به سرور خود کریشنا تقدیم کند. بدین ترتیب سوادارمای آرجونا شکلی از قربانی درونی شد.
بیشتر بخشهای دیگر گیتا به بهاکتی یوگا، مسیر عبادت عاشقانه و خصوصاً ستایش شخص کریشنا اختصاص یافته است. اگرچه یوگی می تواند از طریق آنچه گیتا «عمل بی چشمداشت» نامیده به آزادی دست یابد اما با ستایش کریشنا به بیداری عمیق تری خواهد رسید.
اوپانیشادها
مفهوم آگاهی کیهانی یا برهمن از دل آموزه های ماورایی اوپانیشادها پدیدار شد. یوگا نام های متعددی برای این آگاهی کیهانی دارد. آتمن، من برتر، ذره ربانی، ایشوارا، پوروشا ، آگاهی کل، بیننده، شاهد، و عالم تنها معدودی از رایج ترین این عناوین هستند. از منظر یوگای دوران پیش کلاسیک هر چیزی در دل این آگاهی است که حضور دارد و هیچ چیز خارج از آن موجود نیست. او هم بیننده است و هم موضوع دیده شده و هم حتی عمل دیدن.
بنابر تعالیم اوپانیشادها پوروشا دانای کل، خالص، مذکر و لایتناهی است. برخی از مکاتب یوگا و فلسفه هندو بر این باورند که این آگاهی کیهانی در همه چیز تجلی می یابد، از زمخت ترین و مرئی ترین قلمرو که محدوده پنج بوتا یا پنج عنصر (هوا، آتش، آب، خاک و فضا) است تا لطیف ترین محدوده که قلمرو روح یا آتمن است.
در حدود اواسط دوران پیش کلاسیک یک مکتب مابعدالطبیعی تا حدی تندرو به نام سامکیا ظهور کرد. این سنت فکری که بین سالهای ۲۰۰ تا ۴۰۰ پیش از میلاد به موازات دیگر نگرش ها رواج عام داشت و تعلیمات آن مدیون حکیمی به نام کاپیلاست هرچند به خودی خود از مکاتب اندیشه یوگایی به حساب نمی آید اما شکلی نوین از جهان بینی یوگا را پایه ریزی کرد.
آنچه مکتب سامکیا را چنین تندرو می ساخت به طور قطع این باور فکری نبود که یوگی ها برای فراتر رفتن از مرزهای محدود دنیوی و نجات از رنجهای خود می باید ترک دنیا کنند چرا که مفهوم سانیاسا یا رهبانیت به قدمت نخستین اوپانیشادهاست. همزمان با آن که سامکیا این مفهوم را که قبول عام یافته بود به اوج خود رساند جریان اصلی فلسفه یوگا دریافت، ترک دنیا به تنهایی کافی نیست و یوگی ها می باید برای رسیدن به آزادی حقیقی به کارمایوگا و جانانایوگا بپردازند.
سامکیا زمانی به تندروی گرائید که مدعی شد عینیات مظهر الهی نیستند. به عقیده کاپیلا هر چند که دنیای عینیات از پرتو پوروشا نور می گیرد اما طبیعت و در واقع تمام آفرینش جدا و متمایز از آگاهی کیهانی است. در اعتقاد مکتب سامکیا رنج هنگامی پدید می آید که یوگی به چیزهایی که هویت نیستند وابسته شود و به اشتباه این چیزها را از جنس آگاهی کل (پوروشا) بداند. گرچه این دوگانه بینی و آموزه بدعت گذارانه با گذشت زمان از میان رفت با این حال مکتب سامکیا شکل پیچیده ای از دانش پیدایش کائنات را عرضه کرد که به توضیح تفاوت میان بیننده (پوروشا) و آنچه که دیده می شود می پردازد.
مکاتب متأخر یوگا دیدگاه دوگانه سامکیا از رنج را رد کردند اما جهان بینی وسیع تر آن را وام گرفتند. این جهان بینی را می توان چنین بیان کرد: واقعیت یا وجود دارای دو شکل مجزاست، پوروشا یا روح خالص علوی که مذکر است و پراکریتی یا همان ماده یا طبیعت که خصوصیات مؤنث دارد. پوروشا دانای مطلق، بی آغاز و بی پایان است. هیچ گونه خصوصیتی ندارد، در سکون مطلق است و چیزی نیست مگر آگاهی خالص. پوروشا بیننده است. در مقابل آن پراکریتی قرار دارد که در حرکت دائمی است.
خلاق، پویا و نقطه مقابل پوروشا اما ناآگاه است. پراکریتی هر آن چیزی است که به چشم می آید و در حقیقت پراکریتی با متجلی ساختن خود به سه شکل ساتوا، راجاس و تاماس هر آنچه را در عالم هست پدیدار ساخته است. این سه تجلی گوناها نامیده می شوند.
این سه گونا به طور همزمان اما با میزان غلبه متفاوت در هر جزء عالم وجود دارند. پراکریتی در پویایی خود پدیده های عالم را ایجاد می کند و پوروشا ایستا و منفعل آنها را به نور خود روشن می سازد.
ساتوا گونای ذهن و حواس شناختی ما به عبارتی حواس مربوط به چشمها، گوشها، بینی، زبان و پوست است. ذهن هماهنگ کننده تمام فعالیتهای زیست شناختی و روانی ماست و حواس شناختی تماس ما با جهان خارج را امکان پذیر می سازد.
راجاس گونای مربوط به پاسخهای حرکتی اعضا و تجربه فیزیکی است. وقتی این گونا غالب است اندامهای کارمیک یعنی حنجره، دستها، پاها، مقعد و اندامهای تناسلی فعال می شوند. راجاس تجربه فیزیکی را ممکن می سازد و فعالیت بدن را کنترل می کند.
تاماس گونای تاریکی و سکون است. وقتی این گونا غلبه می کند پنج عنصر لطیف به فعالیت درمی آیند. این پنج عنصر توان بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه هستند و ساختار وجود از آنها نشئت می گیرد.
در شکل آغازین مکتب سامکیا گوناها تجلی خنثای پراکریتی بودند و تنها در دوره های متأخر این مکتب بود که برخی ویژگیها به گوناها نسبت داده شد. بنابر آموزه های بهاگوادگیتا نیز گوناها از طبیعت می آیند اما وجود آنها به هر انسان بدن خاصی می بخشد. برای مثال ساتوا معادل خوبی و جوهر خالص است. به روایت بهاگوادگیتا طبع ساتویک روشنگر و پاک است اما جنبه منفی طبع ساتویک داشتن، آن است که یوگی به آسانی به احساسات لذت بخشی که این طبع ایجاد می کند وابسته می شود.
راجاسیک بودن در گیتا به این معنی است که شخص در بند عمل و وابسته به آن است. انرژی راجا پویا و پرشور است. بعدتر در اوپانیشادها راجاس معنی حرص، شهوت، خواسته شدید، تملک طلبی، شور و اشتیاق به داراییهای مادی به خود گرفت. تاماس به عنوان مانعی شناخته شده است که یوگی را اسیر یک زندگی توأم با تنبلی، غفلت و یأس می سازد.
انرژی تاماس سنگین، کند و غلیظ است. بعدتر در یوگاسوترای پاتانجلی نیز از این گوناها صحبت به میان آمده است. فلاسفه پیرو مکتب سامکیا بر این باور بودند که تنها راه نجات یوگی از این وابستگی به اشیاء و خواسته ها روی گردانی کامل از دنیاست.
به اعتقاد آنان یوگی از طریق ترک دنیا می تواند آگاهی کیهانی (پوروشا) را تجربه کند و از جهان طبیعت دست بشوید.
منبع : Yoga Journal
گردآوری و ترجمه: گروه مترجمین پیام مهر